ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

عزیز دل مامان بابا

اولین محرم ایلیای من

محرم امسال حس عجیبی توی دلم خونه کرده بود .با دیدن عکسها و پوستر های عزاداری و صدای نوحه ناخودآگاه هجوم اشک را توی چشمهایم حس می کردم.لحظه پر پر شدن علی اصغر پیش چشمانم بود و بغض هم خانه بود با نگاه پر از غصه ام.چه کشیده است رباب... ایلیای من امسال تاب نگاه کردن به چشمان مادر را هم نداشتم.صبوریت را به قربان مادرم.عزیزتر از جانم.من پیش مرگ نگاه آرامت.چشمانت به دنبال سفر کرده است خوب می دانم.جای خالیش به آتش می کشد دلهایمان را.او از آن زمین نبود. آسمانیم سفرت بخیر عزیز من. اینم چندتا عکس از ایلیای مامان که همراه بابایی صبح تاسوعا از پسرکم گرفتیم. ...
22 آذر 1390

اولین دندون های ایلیای من

٩٠/٨/٢٨ اولین دندونای قشنگ و کوچولوی پسرکم بیرون زدند.دوتا دندون کوچولو مثل خودت عزیز مامان.٣ روز بعد مامانی برای پسرکم آش دندونی پختم .مادر از قبل برای تو عزیزم کادو گرفته بود (کاپشن و شلوار و بلوز خوشگل)وخاله هم یه بلوز خوشگل و چندتا cd گرفته بود.مرسی مادر مرسی خاله.   مامان فدات بشه عزیزم دندونای کوچولوت مبارکت باشه عزیزم. بقیه عکس ها در قسمت ادامه مطلب... قربون پسرم که برای مامان می رقصی.عزیزدلم همیشه همیشه شاد و سلامت باشی.همه زندگی من. مامانی دیگه کم کم داره حوصله ام سر می ره.چقدر عکس می گیری؟!! خوب بسه دیگه مامانی.تبریک گفتی دیگه.خواهشا دیگه کوتاه بیایید!خوب...
8 آذر 1390
1