اولین محرم ایلیای من
محرم امسال حس عجیبی توی دلم خونه کرده بود .با دیدن عکسها و پوستر های عزاداری و صدای نوحه ناخودآگاه هجوم اشک را توی چشمهایم حس می کردم.لحظه پر پر شدن علی اصغر پیش چشمانم بود و بغض هم خانه بود با نگاه پر از غصه ام.چه کشیده است رباب... ایلیای من امسال تاب نگاه کردن به چشمان مادر را هم نداشتم.صبوریت را به قربان مادرم.عزیزتر از جانم.من پیش مرگ نگاه آرامت.چشمانت به دنبال سفر کرده است خوب می دانم.جای خالیش به آتش می کشد دلهایمان را.او از آن زمین نبود. آسمانیم سفرت بخیر عزیز من. اینم چندتا عکس از ایلیای مامان که همراه بابایی صبح تاسوعا از پسرکم گرفتیم. ...
نویسنده :
مامان ایلیا
2:56